داستان کوتاه (فقط دردش کم باشه)

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->-->-->-->Online-->-->-->-->-->-->User-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->صلوات شمار-->-->-->رتبه سایت-->-->-->-->-->-->تبلیغات پیامکی-->-->-->

آگهیانجمنبهترین وبلاگ

انجمن آگهی بهترین کد قالب وبلاگ

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت
وبلاگSponsered By :

قالبکد وبلاگ قالب وبلاگ


-->-->-->

-->-->-->-->

 


 رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .

همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .

مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !

 

داغ ترین ها...
ما را در سایت داغ ترین ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daghtarinha بازدید : 340 تاريخ : جمعه 9 تير 1391 ساعت: 18:32